شیائوبای پس از 500 سال بالاخره شو شیان، تجسد دوبارهی اکسوان را پیدا کرد و آنها در پل شکسته با هم ملاقات کردند. شیائوبای و خواهرش در کوچهها پنهان شدند و همراه او و شوهر خواهرش، لی گونگفو، زندگی پرجنبوجوشی را در دنیای انسانها آغاز کردند.
چند سال پس از شورش آنشی، ارتش تبت به جنوب غربی حمله کرد و گائو شی، فرمانده نظامی سلسله تانگ، در نبرد شکست خورد. چانگان در خطر قریب الوقوع بود. گائو شی که در شهر محاصره شده به دام افتاده بود، تجربیات گذشته خود با لی بای را برای خواجه ای که به عنوان ناظر نظامی خدمت می کرد، یادآوری کرد.
یک مار افسانه ای حافظه خود را از دست میدهد و در حالی که به یک زن انسانی مبدل شده عاشق یک شکارچی مار می شود. به همین دلیل خواهرش ورتا که مار افسانه ای سبز از دست او ناراحت می شود و...
سه هزار سال پس از نبرد نژا با خدایان اکنون نژا در قالب یک موتور سوار جوان و بی باک به نام لی یونشیانگ بار دیگر متولد شده است. اما با ظاهر شدن دشمنان قدیمی نژا، لی یونشیانگ به هویت واقعی خود پی برده و قدرت های نژا در وجود او شعله ور میشوند. حال او باید کینه ای سه هزار ساله را با قبیله اژدها حل کرده و…